😍my treasure😍😍my treasure😍، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
🧡this cutie🧡🧡this cutie🧡، تا این لحظه: 21 سال و 13 روز سن داره

A Girl with Dimple

I carry intense emotions

💙فریدون مشیری💙

1398/8/17 23:26
نویسنده : نازی
511 بازدید
اشتراک گذاری

من کلا از وقتی که یادم میاد احترام خیلی خاصی برای اقای فریدون مشیری قائل بودم و توی دوران راهنمایی همیشه توی کلاس فارسی به ایشون و اقای سهراب سپهری ارادت خاصی داشتم و همیشه اشعارشون رو توی کلاس میخوندم صادقانه حاضرم بگم برای اشعارشون جونم هم میدم از بس که خوبه و همیشه با خوندنشون اروم میشم و لبخند خاصی روی لبم نقش میبنده ولی منتها نمیدونم چرا حالا هر وقت اشعارشون رو میخونم گریه ام میگیره لابد از بس که خوبه🤔😇

یکی از مورد علاقه ترین شعر های من از اقای مشیری شعر کوچه هستش که من واقعا عاشقانه این شعر رو از ته دلم دوست دارم و حتی قشنگتر هم جوابی که خانوم هما میر افشار به این شعر نوشتن هم خیلی زیبا و دل نواز هستش😍😍

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیووانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

اسمان صاف و شب ارام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در اب

شاخه ها دست براورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به اواز شباهنگ

یادم اید تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن !

لحظه ای چند بر این اب نظر کن

اب ، ائینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن !

با تو گفتنم :

حذر از عشق ؟

ندانم

سفر از پیش تو ؟

هرگز نتوانم

روز اول که دلم به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم و نه گسستم

باز گفتم : تو صیادی و من اهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم... !

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت !

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید

یادم امد که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، ان شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم

نکنی دیگر از ان کوچه گذر هم !

بی تو ، اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم

این هم پاسخ خانم هما میر افشار به این شعر....

بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده به خونم

تو چسان میگذری غافل از اندوه درونم ؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی

نگهت هیچ نیافتاد به راهی که گذشتی

جو در خانه ببستم

دگر از پای نشستم

گوئیا زلزله امد

گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر  و سرودی

چه گریزی ز بر من ؟

که ز کویت نگریزم

گر بمیرم ز غم دل

به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی ؟

نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم.....

پ.ن ایشالله که حال دل همتون عالی عالی باشه🙏🙏🙏

❤️🧡💛💚💙💜

پسندها (21)

نظرات (7)

✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
17 آبان 98 23:52
وای من عاشق این شعرشم
۱۳سالم بود ک حفظش کردم
چ حس قشنگی بود دوباره زمزمه کردنش❤
نازی
پاسخ
ای جونمم😍😍
شعرش واقعا حس خوبی به ادم میده😇
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
18 آبان 98 0:27
عالی بود عزیزم😍❤
نازی
پاسخ
مرسیی گلممم🤩😍
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
18 آبان 98 6:46
عالییییییی بود👍👏👍👏
نازی
پاسخ
فدای تو عزیزممم😍
𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
18 آبان 98 14:24
عالی بود نازی جون😋❤️
اشکم در اومد😢
نازی
پاسخ
فدای توو بهاره عزیزمم😍😍
منم هر وقت میخونمش اشکم در میاد از بس که خوبه😇🤩
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
18 آبان 98 16:48
خیلییی شیرین و قشنگ بود عزیزم
نازی
پاسخ
مرسی عزیزدلمم ❤️
فاطمهفاطمه
18 آبان 98 17:26
خیلی عالی و قشنگ.
نازی
پاسخ
ممنونم عزیزم بابت نظرت🙏🤩
mahsamahsa
18 آبان 98 17:27
خیلی عالی بود عزیزم 👍💐
نازی
پاسخ
مرسی عزیزممم😍🤩
شما لطف داری😍
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به A Girl with Dimple می باشد